جدول جو
جدول جو

معنی نوره مالیدن - جستجوی لغت در جدول جو

نوره مالیدن(غَ تَ)
نوره کشیدن. رجوع به نوره کشیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دَ)
روی بر چیزی مالیدن. رخسار بر چیزی مالیدن. صورت مماس با چیزی ساختن، کنایه ازاظهار عجز و فروتنی است. (از آنندراج) :
ابروی دوست قبلۀ محراب دولت است
آنجابمال چهره و حاجت بخواه ازو.
حافظ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
نوره کشی. واجبی کشیدن. رجوع به نوره کشیدن شود:
او بی پروا به نوره مالی و مرا
دل بر سرآن موی میان می لرزد.
سعیدای اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا